آغوش خواستم…
گفت : ” ممنوع است ”
بوسه خواستم...
گفت : ” ممنوع است ”
نگاه خواستم…
گفت: “ ممنوع است ”
نفس خواستم…
گفت : ” ممنوع است “
… حالا از پس آن همه سال دیکتاتوری عاشقانه ،
با یک بطری پر از گلاب ،
آمده بر سر خاکم و به آغوش می کشد
با هر چه بوسه ،
سنگ سرد مزارم را
چه ناسزاوار
عکسی را که بر مزارم به یادگار مانده............
برچسب : مگر,خواستم؟؟؟؟؟, نویسنده : majidkakvano بازدید : 12