برچسب : نویسنده : majidkakvano بازدید : 9 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 14:50
آغوش خواستم…
گفت : ” ممنوع است ”
بوسه خواستم...
گفت : ” ممنوع است ”
نگاه خواستم…
گفت: “ ممنوع است ”
نفس خواستم…
گفت : ” ممنوع است “
… حالا از پس آن همه سال دیکتاتوری عاشقانه ،
با یک بطری پر از گلاب ،
آمده بر سر خاکم و به آغوش می کشد
با هر چه بوسه ،
سنگ سرد مزارم را
چه ناسزاوار
عکسی را که بر مزارم به یادگار مانده............
برچسب : مگر,خواستم؟؟؟؟؟, نویسنده : majidkakvano بازدید : 11 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 14:50
و به مجنون و به لیلا شدنش می ارزد
دفتر قلب مرا وا کن و نامی بنویس
سند عشق به امضا شدنش می ارزد
گرچه من تجربهای از نرسیدنهایم
کوشش رود به دریا شدنش می ارزد
کیستم ؟ … باز همان آتش سردی که هنوز
حتم دارد که به احیا شدنش می ارزد
با دو دست تو فرو ریختنِ دم به دمم
به همان لحظهی بر پا شدنش می ارزد
دل من در سبدی ـ عشق ـ به نیل تو سپرد
نگهش دار، به موسی شدنش می ارزد
سالها گرچه که در پیله بماند غزلم
صبر این کرم به زیبا شدنش می ارزد.
مهمان جاودان یک دوست............برچسب : تمام, نویسنده : majidkakvano بازدید : 28 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 14:50